جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سوسه دواندن
(~. دَ دَ) (مص ل.) (عا.) با بدگویی برای کسی تولید اشکال کردن.
س
معین
سوزان
(ص فا.)۱- سوزنده.۲- ملتهب.
س
معین
سوسه
(سَ یا س) (اِ.) (عا.)۱- حقه، تزویر.۲- دشواری، اشکال.
س
معین
سوز
(اِ.) سوزش.
س
معین
سوسنبر
(سَ بَ) (اِ.) گیاهی است شبیه نعناع با برگهای خوشبو و گلهای سفید.
س
معین
سوری
(ص نسب.) نک سورچران.
س
معین
سوسن
(سَ) (اِ.)گلی است بابرگهای دراز و باریک و گلهای خوشبو به رنگهای مخ...
س
معین
سورچی
(ص نسب.) رانندة درشکه.
س
معین
سوسمار
(اِ.) جانوری است خزنده، دارای چهار دست و پای کوتاه ودم دراز و دهان فرا...
س
معین
سورچرانی
(~.)(حامص.)۱- سور خوردن.۲- مفتخوری.
«
‹
120
121
122
123
124
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها