جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سپس
(س پَ) (ق.) پس، بعد.
س
معین
سپاه سالاری
(~.) (حامص.) فرماندهی قشون.
س
معین
سپریغ
(سَ یا سُ پَ) (اِ.)۱- خوشة انگور و خرما.۲- غوره، خوشة نارسیده انگور.
س
معین
سپاه
(س) (اِ.) لشکر، قشون.
س
معین
سپریدن
(س پَ دَ)(مص م.)به انجام رساندن.
س
معین
سپری
(~.) (ص مف.)۱- پایمال.۲- نابود.
س
معین
سپرک
(س پَ رَ) (اِ.) زریر، گیاهی است زرد رنگ که از آن برای رنگ کردن جامه ا...
س
معین
سپرز
(س پُ) (اِ.) طحال.
س
معین
سپند
(س پَ) (اِ.) اسفند.
س
معین
سپرده
(س پَ دَ یادِ) (ص مف.)۱- طی کرده.۲- پایمال گردیده.
«
‹
129
130
131
132
133
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها