جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سکسکی
(سُ سُ) (اِ.) زحمتی که انسان را در غایت ضعف پیدا شود و آن تپش دل است ک...
س
معین
سکاک
(سَ) (ص.)۱- کارد و چاقوساز.۲- آهنگر.۳- کسی که سکه ضرب کند.۴- سکه زن....
س
معین
سکو
(س) (اِ.) چنگک، ابزاری شبیه دست با چهار یا پنج شاخه که به وسیلة آن غله...
س
معین
سکسکه
(س س کِ) (اِ.) حالتی که بر اثر آن صداهایی کوتاه و متناوب از گلو برآید...
س
معین
سکاهن
(س هَ) (اِمر.) نوعی رنگ سیاه که از سرکه و آهن ترتیب دهند و بدان جامه ...
س
معین
سکه شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.) رونق پیدا کردن.
س
معین
سکسک
(سُ سُ) (اِ. ص.)۱- زمین بد و نا - هموار.۲- اسبی که بد و ناهموار راه رو...
س
معین
سکانس
(س) (اِ.)۱ - هریک از قسمت -های فیلم مربوط به یک صحنه، فصل (فره).۲- ...
س
معین
سکه زدن
(~. زَ دَ) (مص م.) پول فلزی درست کردن.
س
معین
سکس
(س) (اِ.)۱ - جنسیت (زن یامرد).۲- جنس زن.۳- روابط جنسی زن و مرد.
«
‹
134
135
136
137
138
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها