جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
ساجد
(جِ) (اِفا.) سجده کننده.
س
معین
سابق الذکر
(بِ قُ لْ ذِ) (ص مر.)پیش - گفته، مذکور.
س
معین
ساج
(اِ.) مرغ کنجدخوار.
س
معین
سابق
(بِ) (اِفا.)۱- پیشی گیرنده.۲- قبلی، گذشته.
س
معین
ساتگینی آوردن
(~. وَ یا وُ دَ) (مص ل.) بساط میگساری گستردن.
س
معین
سابع
(بِ) (ص.) هفتم، هفتمین.
س
معین
ساتگنی
(گِ) (اِ.) = ساتگینی. ساتگن: پیاله بزرگ، قدح شراب خواری.
س
معین
سابری
(بِ) (ص. اِ.)۱- نوعی جامة ابریشمی لطیف و گرانمایه.۲- هر چیز نازک.
س
معین
ساتن
(تَ) (اِ.) نوعی پارچة نخی مانند اطلس.
س
معین
سابرقان
(بُ) (اِ.) آهن سخت و خشک. شابرقان و شابورقان نیز گویند.
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها