جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سامی
(ص.) بلندمرتبه.
س
معین
ساهر
(هِ) (اِفا.) بیدار.
س
معین
سامک
(مِ) (ص.) مرتفع. (?(سامکات (مِ) (اِ.)دو ستارة سماک رامح و سماک اعز...
س
معین
سانیده
(نْ یَ دِ)(اِفا.)آن که چیزی را میساید و نرم میکند.
س
معین
سامورایی
جنگجوی حرفهای متعلق به طبقة آریستوکراسی نظامی در ژاپن قدیم.
س
معین
سانسورچی
(~.) (اِمر.) کسی که کارش سانسور کردن است، مأمور سانسور.
س
معین
سامه
(مِ) (اِ.)۱- پیمان، عهد.۲- سوگند.۳- قرض، دین.۴- پناه، پناهگاه.
س
معین
سانسور
(نْ) (اِ.)کنترل و بازرسی حاکمیت بر فعالیت سیاسی، اجتماعی و... خاص...
س
معین
ساچمه
(مَ یا مِ) = صاچمه: (اِ.) گلولهای ریز سربی مخصوص تفنگهای شکاری.
س
معین
سانس
(نْ) (اِ.) زمانی برای نمایش فیلم یا تئاتر، جلسه، نوبت (فره).
«
‹
18
19
20
21
22
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها