جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
ساکنی
(~.) (حامص.)۱- آرامش.۲- منزل کردن، استقرار.
س
معین
ساکن گشتن
(~. گَ تَ) (مص ل.)۱- مسکن گزیدن.۲- آرام شدن، آرامش یافتن.
س
معین
سبزفام
(~.)(ص مر.) سبز رنگ، هر چیزی که به رنگ سبز باشد.
س
معین
سباع
(س) (اِ.) جِ سبع ؛ درندگان.
س
معین
سبزخط
(~. خَ) (اِمر.) موهایی که تازه بر روی و پشت لب نوجوانان پدید آید.
س
معین
سباشی
(سُ) (اِمر.) رییس نظمیه.
س
معین
سبز
(سَ) (ص.)۱- رنگی که از ترکیب آبی و زرد به دست میآید.۲- تر و تازه، شا...
س
معین
سباروک
(سَ) (اِ.) کبوتر.
س
معین
سبد
(سَ بَ) (اِ.) ظرفی که از الیاف گیاهی یا شاخههای نازک درست کنند.
س
معین
سباحت
(حَ) (مص ل.) شنا کردن.
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها