جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
ساید
(یَ) (اِ.) چرکی که از آهن بیرون آرند.
س
معین
سایح
(یِ) (اِفا.) سیاحت کننده، جهانگرد.
س
معین
سبزپا
(سَ) (ص مر.) شوم، بدقدم.
س
معین
سبال زدن
(~. زَ دَ) (مص ل.) کنایه از: استهزا کردن.
س
معین
سایه زده
(~. زَ دَ) (ص مف.) جن زده.
س
معین
سبزه گلخن
(~. گُ خَ) (اِمر.)۱- گیاهی که بر روی سرگین روید که آن را برای گرم کردن...
س
معین
سبال
(س) (اِ.) ج. سبلت ؛ موی پشت لب مرد.
س
معین
سایه خشک
(~. خُ) (ص مر.) تنبل.
س
معین
سبزه زار
(~.) (اِمر.) علفزار.
س
معین
سباق
(س) (مص ل.) پیشی گرفتن.
«
‹
23
24
25
26
27
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها