جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سایه پوش
(~.) (اِ.) سایبان.
س
معین
سبزپری
(~. پَ) (اِمر.) بهار.
س
معین
سبال مالیدن
(~. دَ) (مص ل.) کنایه از: لاف زدن، ادعا کردن.
س
معین
سایه شکن
(~. ش کَ)(ص فا.) روشن کننده.
س
معین
سبزپا
(سَ) (ص مر.) شوم، بدقدم.
س
معین
سبال زدن
(~. زَ دَ) (مص ل.) کنایه از: استهزا کردن.
س
معین
سایه زده
(~. زَ دَ) (ص مف.) جن زده.
س
معین
سبزه گلخن
(~. گُ خَ) (اِمر.)۱- گیاهی که بر روی سرگین روید که آن را برای گرم کردن...
س
معین
سبال
(س) (اِ.) ج. سبلت ؛ موی پشت لب مرد.
س
معین
سایه خشک
(~. خُ) (ص مر.) تنبل.
«
‹
24
25
26
27
28
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها