جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سر و مر
(سُ رُ مُ) (ص مر.) (عا.) سالم، تندرست.
س
معین
سر بر خط نهادن
(~. بَ. خَ. نَ دَ) (مص ل.) فرمانبردار شدن، مطیع شدن.
س
معین
سخیف
(سَ) (ص.)۱- ناقص عقل.۲- ضعیف.۳- پَست.
س
معین
سر و سر داشتن
(سَ رُ سِ رّ. تَ) (مص ل.) رابطه داشتن، رابطة پنهانی داشتن.
س
معین
سر باز نهادن
(~. نَ دَ) (مص ل.) استراحت کردن.
س
معین
سخی
(سَ) (ص.) بخشنده، کریم.
س
معین
سر و سامان
(سَ رُ) (اِمر.)۱- آراستگی، نظم و ترتیب.۲- اسباب و لوازم زندگی.
س
معین
سر باز زدن
(سَ. زَ دَ) (مص ل.) نافرمانی کردن، تمرد، سرکشی، طغیان.
س
معین
سر شدن
(سَ. شُ دَ) (مص ل.)۱- برتری یافتن.۲- تمام شدن، پایان یافتن.
س
معین
سر
(~.) (ص.) سرخ، سرخ رنگ.
«
‹
47
48
49
50
51
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها