جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سر زدن
(~. زَ دَ) (مص ل.)۱- روییدن گیاه از خاک.۲- طلوع کردن آفتاب.۳- به احوا...
س
معین
سذاب
(سَ) (اِ.)سداب ؛ گیاهیست بدبو و تلخ.
س
معین
سر دواندن
(سَ. دَ دَ) (مص م.) (عا.) کسی را با وعدههای دروغ سرگردان کردن.
س
معین
سدیم
(سُ یُ) (اِ.) فلزی است نقرهای، دارای جلای فلزی ولی در مجاورت اکسیژن ...
س
معین
سر درآوردن
(~. دَ وَ یا وُ دَ) (مص ل.) (عا.) پی بردن، باخبر شدن.
س
معین
سدید
(سَ) (ص.)۱- محکم، استوار.۲- راست و درست.
س
معین
سر خوردن
(~. دَ) (مص ل.) (عا.) دلزده شدن، ناامید شدن.
س
معین
سدکیس
(سَ) (اِ.) قوس و قزح.
س
معین
سر خود گرفتن
(سَ رِ خُ. گِ رِ تَ) (مص ل.) پیِ کار خود رفتن.
س
معین
سده
(سَ دَ یا دِ) (اِمر.)۱- یک صد سال، قرن.۲ - نام جشنی منسوب به هوشنگ، د...
«
‹
47
48
49
50
51
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها