جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سراسیمه
(سَ مِ)(ص مر.)= سرآسیمه:هراسان، سرگردان، آشفته و سرگشته، پریشان حال.
س
معین
سرآخر
(~. خُ) (اِمر.) رییس اصطبل.
س
معین
سراندن
(سُ دَ) (مص م.) سُر دادن، چیزی را روی زمین یا میز یا سطح همواری لغزاند...
س
معین
سراسر
(سَ سَ) (ق مر.) تمام، همه.
س
معین
سرآب
(~.) (اِمر.)۱- سرچشمه.۲- جایی که آب از رودخانه به جوی میآید.
س
معین
سراندرون
(سَ. اَ دَ) (ص مر.)مرموز، حیله گر.
س
معین
سرازیری
(~.)۱- (حامص.) سراشیبی.۲- (اِ.) سراشیب.
س
معین
سرانداز
(سَ. اَ) (ص مر.)۱- پاکباخته، از جان گذشته.۲- سیاه مست.۳- کسی که از روی...
س
معین
سرازیر شدن
(~. شُ دَ) (مص ل.)۱- رو به پایین رفتن.۲- سرنگون گشتن.
س
معین
سربلند
(~. بُ لَ) (ص مر.)۱- سرافراز.۲- آبرومند، عالی.
«
‹
51
52
53
54
55
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها