جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سردر
(~. دَ) (اِمر.) بالای در، آستانة خانه.
س
معین
سرسپردن
(سَ. س پُ دَ) (مص ل.) تسلیم شدن، فرمان بردن.
س
معین
سررسیدن
(~. رَ یا رِ دَ) (مص ل.) ناگهان رسیدن.
س
معین
سردبیر
(سَ. دَ) (اِمر.) شخصی که مقالات و اخبار روزنامه یا مجله زیر نظر او تهی...
س
معین
سرسنگین
(~. سَ) (ص مر.) بی اعتناء، بی توجه و نامهربان.
س
معین
سررسید
(~. رَ یا رِ) (اِمر.) زمان پرداخت پولی که از بانک به عنوان وام گرفته ش...
س
معین
سرداور
(~. وَ) (ص مر. اِمر.) داور سوم است که طرفین دعوی مشترکاً او را تعیین م...
س
معین
سرسلسله
(~. س س لِ) (ص مر.) بانی و مؤسس یک سلسله یا یک طایفه، رییس و پیشوا ...
س
معین
سرراهی
(~.) (ص نسب.) نوزادی که کنار راه گذارند تا کسی او را ببرد و بزرگ کند.
س
معین
سرداری
(~.) (حامص.) سالاری، مهتری.
«
‹
60
61
62
63
64
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها