جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سرکوب
(سَ) (اِمر.)۱- جای بلند مانند: قلعه، برج.۲- سرزنش، طعنه.
س
معین
سرگزین
(~. گُ) (اِمر.) انتخاب تعدادی دام (گاو، گوسفند، اسب...) توسط عمال حاکم...
س
معین
سرکه
(س کِ) (اِ.) مایعی است اسیدی بسیار تُرش و با بوی تند و زننده که از ان...
س
معین
سرگزید
(~. گَ) (اِمر.) نک سرگزیت.
س
معین
سرکشیدن
(سَ. کَ یا کِ دَ) (مص ل.)۱- نافرمانی کردن.۲- رسیدگی کردن.۳- نوشیدن.
س
معین
سرگزیت
(~. گَ) (اِمر.) جزیه، باج.
س
معین
سرکشی
(~.) (حامص.)۱- نافرمانی.۲- بازرسی، رسیدگی.
س
معین
سرگروه
(~. گُ) (اِمر.) سردسته، رییس قوم.
س
معین
سرکش
(سَ. کَ یا کِ) (ص فا.) عاصی، یاغی.
س
معین
سرگره
(~. گِ رِ) (اِمر.) گره یا دانهای که بر سر تسبیح ببندند.
«
‹
72
73
74
75
76
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها