جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سلانه سلانه
(سَ لّ نِ. سَ لّ نِ)(ق مر.) (عا.) آرام آرام، با طمأنینه.
س
معین
سقوط
(سُ) ۱- (مص ل.) افتادن.۲- (اِ مص.) افتادگی.
س
معین
سلامی
(سُ) (اِ.)۱- استخوان سپل شتر.۲- استخوان انگشتان دست و پا؛ ج. سلامیات....
س
معین
سقنقور
(سَ قَ) (اِ.) نوعی خزنده از تیرة سوسماران. رنگ پوست آن در قسمت پشت غال...
س
معین
سلامت
(سَ مَ) ۱- (مص ل.) بی - عیب شدن.۲- رهایی یافتن.۳- (اِمص.) امنیت.۴- تن...
س
معین
سقم
(سُ قْ) ۱- (مص ل.) بیمار بودن.۲- نادرست بودن.۳- (اِ مص.) بیماری، مرض.
س
معین
سلام
(سَ) (مص ل.)۱- درود گفتن.۲- بی گزند شدن.۳- گردن نهادن. ؛ ~ علیک درو...
س
معین
سقلمه
(سُ قُ مَ یا مِ) (اِ.) = سقرمه: ضربتی که با مشت به پهلوی کسی زنند.
س
معین
سلاله
(سُ لَ یا لِ) (اِ.) نسل، فرزند، نطفه.
س
معین
سقلاطون
(س یا سَ) (اِ.) نوعی پارچة ابریشمی به رنگ سرخ یا کبود.
«
‹
89
90
91
92
93
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها