جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
س
معین
سماعی
(سَ) (ص نسب.)۱- هرآن چه شنیده شده باشد.۲- بنا شده بر عادت.۳- آن چه که...
س
معین
سلیل
(~.) (اِ.)۱- بچه، فرزند (آدمی و جانوران).۲- شراب خالص.۳- کوهان شتر.۴-...
س
معین
سماع الاغانی
(سَ عُ لْ اَ) (مص م.) شنیدن آوازها.
س
معین
سلیقه
(سَ قِ) (اِ.)۱- طبع، سرشت.۲- ذوق.
س
معین
سماع
(سَ مّ) (ص.)۱- آن که بسیار شنود (سخنان دیگران را).۲- مطیع.۳- جاسوس.۴...
س
معین
سلیطه گری
(~. گَ) (حامص.) زبان درازی، بدزبانی.
س
معین
سماط
(سَ) (اِ.)۱- بساط، سفره.۲- صف، رده.
س
معین
سلیطه
(سَ طَ یا طِ) (ص.) زن زبان دراز، زن بدزبان.
س
معین
سمفونی
(سَ فُ) (اِ.) آهنگی که برای ارکستر کامل ساخته شود.
س
معین
سمت الرأس
(سَ تُ رَّ) (اِمر.) نقطهای درآسمان که درست در امتداد سر شخص باشد.
«
‹
97
98
99
100
101
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها