جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شاد
(اِفا.) نادر، کمیاب.
ش
معین
شاب
(بّ) (ص.) مرد جوان. ج. شباب.
ش
معین
شاخچه بستن
(خْ چِ. بَ تَ) (مص ل.) تهمت زدن.
ش
معین
شأو
۱- (مص م.) سبقت گرفتن.۲- کندن.۳- (اِ.) غایت هر چیز.۴- تک، ته.۵- مهار ش...
ش
معین
شاخه
(خَ یا خِ) (اِ.)۱- شاخه درخت.۲- شعبه.۳- بخش فرعی جدا شده از یک مجموعة...
ش
معین
شأن
(شَ) (اِ.)۱- کار، حال.۲- امر بزرگ. ج. شئون (شؤون).
ش
معین
شاخص
(خِ) ۱- (اِفا.) برآمده، مرتفع.۲- برجسته، ممتاز.۳- (اِ.) نمودار.۴- نمو...
ش
معین
شآمت
(شَ مَ) (اِمص.) شئامت، بدبختی، شومی.
ش
معین
شاخسار
(اِمر.)۱- قسمت بالای درخت که پُر شاخه باشد.۲- جای انبوهی از درختان بسی...
ش
معین
ش
(ضم.) ضمیر شخصی متصل سوم شخص مفرد است.۱- به صورت مفعولی: «دادش».۲- به...
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها