جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شاخدار
(ص فا.) = شاخ دارنده:۱- حیوانی که شاخ دارد.۲- تنة درختی که دارای شاخه ...
ش
معین
شاخابه
(بِ یا بَ) (اِمر.)۱- جوی کوچکی که از رود یا دریا جدا گردد.۲- خلیج.
ش
معین
شاخ شمشاد
(خِ ش) (ص مر.)۱- کشیده، رعنا.۲- بلندبالا و زیبا.
ش
معین
شادمان
۱ - (ص مر.) شاد، شادان، خوشحال.۲- (ق.) از روی شادی با خوشحالی.
ش
معین
شاخ شانه
(خْ نِ) (اِمر.) قسمی از گدایان که شاخ گوسفندی در یک دست و شانهای در ی...
ش
معین
شادروان
(دُ یا دَ رْ) (اِ.)۱- چادر، سراپردة بزرگ.۲- فرش گران بها.۳- شاه نشین...
ش
معین
شاخ به شاخ شدن
(بِ. شُ دَ) (مص ل.) مجادله کردن، دست به یقه شدن.
ش
معین
شادخوار
(خا)۱- (ص فا.) خوشگذران.۲- شراب خوار.۳- (ص.) خوشحال، شادمان.
ش
معین
شاتون
(تُ) (اِ.) آلتی در موتور ماشین که حرکت را از پیستون به میل لنگ منتقل ...
ش
معین
شادخه
(خَ) (ص.) سفیدی پیشانی اسب، که تا بینی آن رسیده با شد.
1
2
3
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها