جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ش
معین
شعواء
(شَ) (ص.) متفرق، منتشر.
ش
معین
شفاعت
(شَ عَ) ۱- (مص ل.) خواهش کردن.۲- درخواست بخشش یا کمک کردن از کسی ب...
ش
معین
شعله ور
(~. وَ) (ص مر.) چیزی که آتش در آن گرفته باشد، مشتعل.
ش
معین
شفاخانه
(~. نِ) (اِمر.)بیمارستان.
ش
معین
شعله
(شُ لَ یا لِ) (اِ.)۱- زبانه آتش.۲- فروغ، روشنی.
ش
معین
شفا
(ش) ۱- (مص ل.) تندرستی یافتن پس از بیماری.۲- (اِمص.) بهبودی، تندرستی.۳...
ش
معین
شعفه
(شَ عَ فَ یا فِ) (اِ.)۱- سر کوه، رأس جبل.۲- پارهای از موی مجتمع در س...
ش
معین
شغل
(شُ) (اِ.) کار، پیشه.
ش
معین
شعف
(شَ عَ) ۱- (مص ل.) خوشحال شدن.۲- (اِ مص.) خوشحالی.
ش
معین
شفع
(شَ) (اِ.) زوج (عدد)، جفت ؛ ج. اشفاع، شفاع.
«
‹
43
44
45
46
47
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها