جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ظ
معین
ظلال
(~.) (اِ.) جِ ظل ؛ سایهها.
ظ
معین
ظبی
(ظَ) (اِ.) آهو، ج. ظب، ظباء، ظبیات.
ظ
معین
ظل
(ظِ لّ) (اِ.)۱- سایه.۲- پناه، کنف.۳- تیرگی شب.
ظ
معین
ظاهری
(~.) (ص نسب.)۱- منسوب به ظاهر.۲- قشری.۳- کسی که به ظاهر آیات قرآن توج...
ظ
معین
ظفرتوز
(ظَ فَ) (ص فا.) پیروزمند.
ظ
معین
ظاهرسازی
(~.) (حامص.)۱- وضع یا حالتی غیرواقعی، تظاهر.۲- آراستن و خوب جلوه دا...
ظ
معین
ظفر
(ظَ فَ) ۱- (مص ل.) پیروز شدن.۲- (اِمص.) پیروزی.
ظ
معین
ظاهربین
(هِ) (ص فا.) آن که فقط به ظواهر امر توجه دارد، آن که قادر به دقت در ...
ظ
معین
ظعینه
(ظَ نَ یا نِ) (اِ.) هودج، کجاوه.
ظ
معین
ظاهراً
(هِ رَ نْ) (ق.) در ظاهر چنان که به نظر میرسد.
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها