جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ظ
معین
ظافر
(فِ) (اِفا.) ظفر یابنده، پیروز، فیروز.
ظ
معین
ظرفیت
(ظَ یَّ) (مص جع.) مأخوذ از عربی به معانی۱- گنجایش، تحمل.۲- استعداد، قو...
ظ
معین
ظئر
(ظِ) (اِ.)۱- زن شیردار که بچة دیگری را شیر دهد، دایه.۲- مهربان بر شخص...
ظ
معین
ظهاره
(ظِ رِ) (اِ.) رویة جامه، ابره.
ظ
معین
ظهار
(ض ِ) (مص ل.) با زن خود صیغة بیزاری ذیل را گفتن: «انت علی کظهرامی» ی...
ظ
معین
ظنین
(ظَ) (ص.)۱- مورد اتهام واقع شده.۲- بدگمان نسبت به دیگران.
ظ
معین
ظنون
(ظَ) (ص.)۱- مرد بدگمان.۲- مرد سست و ضعیف که نتوان بدو اعتماد کرد.
ظ
معین
ظن
(ظَ نّ) ۱- (مص ل.) گمان بردن.۲- متهم کردن.۳- (اِ.) گمان، حدس. ج. ظنون...
ظ
معین
ظماء
(ظَ) (مص ل.) تشنه شدن، سخت تشنه گردیدن.
ظ
معین
ظلیمه
(ظَ مَ یا مِ) (اِ.) دادخواهی.
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها