جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غافر
(فِ) (اِفا.) از نامهای خداوند به معنای آمرزندة گناه.
غ
معین
غازه
(~.) (اِ.) صدا، آواز.
غ
معین
غادیه
(یِ یا یَ) ۱- (اِ.) ابر بامدادی. ج. غادیات و غوادی.۲- بامداد.۳- (اِفا...
غ
معین
غاغمیشی
(اِ.) بی التفاتی ؛ مق. سیور غامیشی.
غ
معین
غازمه
(مِ) (اِ.) کبره، پینه.
غ
معین
غادر
(دِ) (اِفا.) بی وفا، خیانتکار.
غ
معین
غاصبانه
(ص نِ) (ق.) به صورت غصب، با زور.
غ
معین
غازل
(زِ) (اِفا.) ریسنده.
غ
معین
غاتی
(ص.) (عا.) نک قاتی.
غ
معین
غاصب
(ص) (اِفا.) غصب کننده.
«
‹
2
3
4
5
6
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها