جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غول
(اِ.) = قول: ۱- دست و بازو.۲- فوجی دارای سردار.
غ
معین
غیث
(غِ یْ) (اِ.) باران.
غ
معین
غژک
(غَ ژَ) (اِ.) = غجک. غچک. غیچک. قیچک: سازی است از مطلقات ذوات - الاوت...
غ
معین
غوغاسالاری
(~.) (اِمر.) حکومت یا سلطة اوباش.
غ
معین
غیبوبت
(غَ بَ) ۱- (مص ل.) ناپدید شدن، نهان شدن.۲- فرو شدن آفتاب.۳- (اِ مص.) ن...
غ
معین
غژنده
(غَ ژَ دِ) (ص فا.) رونده، خزنده.
غ
معین
غوغا
(غُ) (اِ.)۱- مردم بسیار و درهم آمیخته.۲- در فارسی به معنی جار و جنجال...
غ
معین
غیبه
(غِ بِ) (اِ.)۱- پولک جوشن، تکههای آهنی که در جوش به کار میبردند.۲- ...
غ
معین
غژم
(غَ) (اِ.) خشم، قهر.
غ
معین
غوطه خوردن
(~. خُ دَ) (مص ل.)۱- سر در آب فرو بردن.۲- غرق شدن.
«
‹
47
48
49
50
51
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها