جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غازه
(~.) (اِ.) صدا، آواز.
غ
معین
غادیه
(یِ یا یَ) ۱- (اِ.) ابر بامدادی. ج. غادیات و غوادی.۲- بامداد.۳- (اِفا...
غ
معین
غاژ
(اِ.) زاغچه.
غ
معین
غالیه سا
(~.) (ص فا.)۱- غالیه ساز.۲- عطرفروش.
غ
معین
غاوی
(اِفا.) گمراه. ج. غاوون ؛ غوات.
غ
معین
غالیه بار
(~.) (ص فا.) کنایه از: بوی خوش دهنده.
غ
معین
غاوشنگ
(شَ) (اِمر.) چوبی که بدان گاو را رانند.
غ
معین
غالیه اندوده
(~. اَ دِ) (ص مف.)۱- آن چه به غالیه اندوده باشد.۲- سیاه.
غ
معین
غاوش
(وَ یا وُ)۱- خیاری که برای تخم بگذارند تا بزرگ شود.۲- خوشة انگور رسیده...
غ
معین
غالیه اندایه
(~. اَ یِ) (اِمر.) ابزاری که با آن غالیه را بر اندام میمالیدند.
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها