جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غیژ
(اِصت.) (عا.) آواز طولانی تند رفتن چیز سخت در هوا.
غ
معین
غیض
(غِ یْ) ۱- (مص ل.) کم شدن آب و فرو نشستن آن.۲- اندک.
غ
معین
غیچ شدن
(غ. شُ دَ) (مص ل.) سیخ شدن دست و جز آن، بی حرکت و خشک شدن موقت عضوی ما...
غ
معین
غیورانه
(غَ نِ) (ق مر.) از روی غیرت، به شیوه و روش غیرتمند.
غ
معین
غیور
(غَ) (ص.)۱- با حمیت، ناموس - پرست.۲- غیرتمند، پُر غیرت، مجازاً دلیر ...
غ
معین
غیوث
(غُ) (اِ.) جِ غیث ؛ بارانها.
غ
معین
غیوب
(غَ) (ص.) (مص ل.) غایب شدن، ناپدید شدن.
غ
معین
غیو
(غِ) (اِ.) آواز بلند.
غ
معین
غیهب
(غَ یا غِ هَ) ۱- (اِ.) سختی تاریکی شب.۲- (ص.) سخت سیاه. ج. غیاهب.
غ
معین
غیه
(یِ) (اِ.) فریاد، جیغ و داد.
«
‹
52
53
54
55
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها