جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غیه
(یِ) (اِ.) فریاد، جیغ و داد.
غ
معین
غین
(غَ یا غ) ۱- (مص ل.) شوریدن دل.۲- ابری شدن آسمان.۳- (مص م.) مشغول کردن...
غ
معین
غیمه
(غَ یا غِ مَ یا مِ) (اِ.)۱- یک ابر، یک غیم.۲- مهی غلیظ.۳- یکی اسفنج.
غ
معین
غیم
(غِ یا غَ) (اِ.)۱- ابر، ابر بارنده.۲- مه.
غ
معین
غیژیدن
(غِ دَ) (مص ل.) = غزیدن: خزیدن، سینه خیز رفتن.
غ
معین
غیله
(غ لِ) (اِمص.)۱- مکر، خدعه.۲- ترور، قتل و کشتن ناگهانی.
غ
معین
غیژنده
(غِ ژَ دِ) (ص فا.) خزنده.
غ
معین
غیل
(اِ.)۱ - درختان انبوه و درهم.۲- ب یشة شیر. ج. اغیال، غیول.۳- جنگل.
غ
معین
غیژاندن
(غِ دَ) (مص م.) به خیزیدن واداشتن.
غ
معین
غیغاج
(غِ) (ق.) نک قیقاج.
«
‹
52
53
54
55
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها