جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غیله
(غ لِ) (اِمص.)۱- مکر، خدعه.۲- ترور، قتل و کشتن ناگهانی.
غ
معین
غیژنده
(غِ ژَ دِ) (ص فا.) خزنده.
غ
معین
غیل
(اِ.)۱ - درختان انبوه و درهم.۲- ب یشة شیر. ج. اغیال، غیول.۳- جنگل.
غ
معین
غیژاندن
(غِ دَ) (مص م.) به خیزیدن واداشتن.
غ
معین
غیغاج
(غِ) (ق.) نک قیقاج.
غ
معین
غیژان
(غ)۱- (ص فا.) خیزنده.۲- (ق.) در حال غیژیدن.
غ
معین
غیظ
(غِ یْ ظْ) ۱- (مص م.) به خشم آوردن.۲- (اِ.) خشم.
غ
معین
غیژ
(اِصت.) (عا.) آواز طولانی تند رفتن چیز سخت در هوا.
غ
معین
غیض
(غِ یْ) ۱- (مص ل.) کم شدن آب و فرو نشستن آن.۲- اندک.
غ
معین
غیچ شدن
(غ. شُ دَ) (مص ل.) سیخ شدن دست و جز آن، بی حرکت و خشک شدن موقت عضوی ما...
«
‹
52
53
54
55
›
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها