جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
غ
معین
غان
(اِ.) درختی است از تیرة پیاله داران و از دستة غانها که دارای برگهایی...
غ
معین
غالب کردن
(لِ. کَ دَ) (مص م.)۱- پیروز کردن، غلبه دادن.۲- (عا.) کالای بد را با ...
غ
معین
غایب
(یِ) (اِفا.)۱- کسی که حضور نداشته باشد.۲ - پنهان.۳- سوم شخص.
غ
معین
غامیش گذاشتن
(گُ تَ) (مص ل.) کنایه از: مزاحم شدن.
غ
معین
غالب آمدن
(~. مَ دَ) (مص ل.) چیره شدن.
غ
معین
غایات
(اِ.) جِ غایت. پایان، نهایتها.
غ
معین
غامی
(ص.) ضعیف، ناتوان.
غ
معین
غالب
(لِ) ۱- (اِفا.) غلبه کننده، چیره.۲- (ص.) افزون، بسیار.
غ
معین
غاک
(اِ.)۱- صدای کلاغ.۲- فتنه و آشوب.
غ
معین
غامض
(مِ) (اِفا.) دشوار، پوشیده.
«
‹
5
6
7
8
9
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها