جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فیلمنامه
(مِ) (اِمر.) داستان یا نوشتهای که براساس آن فیلم تهیه میشود، سناریو...
ف
معین
فیزیک دان
(ص فا. اِ.) کسی که از علم فیزیک آگاه باشد.
ف
معین
فیبرین
(اِ.) مادة آلبومینوئیدی مستخرج از خون که به شکل الیاف کش - داری در ح...
ف
معین
فیلم برداری
(بَ) (حامص.)۱- عمل تهیة فیلم.۲- ثبت پی در پی تصویر صحنهها یا رویداد...
ف
معین
فیزیک
(اِ.) علمی که موضوع آن ویژگیهای اجسام، انرژی و تأثیر آنها بر یکدیگر...
ف
معین
فیبر
(اِ.)۱- نوعی مقوای ضخیم که به جای تختة نازک در کارهای نجاری به کار رو...
ف
معین
فیلم
(اِ.)۱ - نوار قابل انعطاف سلولوییدی که با امولسیون حساس در برابر نور ...
ف
معین
فیزیوکراسی
(یُ کِ) (اِ.) نظریهای اقتصادی که طرفداران آن به پیروی دکتر کسنه کشاو...
ف
معین
فیاوار
(فَ) (اِ.) بیاوار؛ شغل، کار، پیشه.
ف
معین
فیلسوف
(اِ. ص.) مأخوذ از یونانی به معنی دوستدار حکمت.
«
‹
106
107
108
109
110
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها