جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ف
معین
فابریک
(اِ.)۱- کارخانه.۲- در اصطلاح فنی آن چه که در کارخانة سازنده اصلی ساخت...
ف
معین
فا بردن
(بُ دَ) (مص م.) بردن، باز بردن.
ف
معین
فا
(حراض.)۱- با، به.۲- به طرفِ، به سوی.
ف
معین
فاشوریدن
(دَ) (مص ل.) تحریک شدن بر - انگیخته شدن.
ف
معین
فاریاب
(رْ) (اِ.) = فاریاو: زراعت آبی.
ف
معین
فار
(رّ) (اِفا.) گریزنده، فرار کننده.
ف
معین
فاجره
(ج رِ) (اِفا.) مؤنث فاجر.
ف
معین
فاشورانیدن
(دَ) (مص م.)شوراندن، برانگیختن.
ف
معین
فاروق
(ص.)۱- جدا کنندة حق از باطل.۲- تمیز دهنده و فرق گذارندة میان امور.۳- ...
ف
معین
فادوسیدن
(دُ دَ)(مص ل.)دوسیدن ؛ چسبیدن، چسبیدن چیزی به چیز دیگر.
‹
1
2
3
4
5
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها