جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لثم
(لَ) (مص م.)۱- با مشت بر بینی زدن.۲- دهان بند نهادن.۳- بوسه دادن.
ل
معین
لجین
(لُ جَ یا جِ) (اِ.) سیم، نقره.
ل
معین
لثغه
(لُ غَ یا غِ) (مص ل.) گرفتن زبان و شکستگی آن به طوری که حرف سین را ثا...
ل
معین
لجوج
(لَ) (ص.) بسیار لج باز و یک دنده.
ل
معین
لثام
(لِ) (اِ.)۱- دهان بند.۲- نقاب، روی بند.
ل
معین
لجه
(لُ جَّ) (اِ.) میانة دریا.
ل
معین
لتکا
(لُ) (اِ.) کرجی، قایق، بلم.
ل
معین
لجنه
(لَ نَ یا نِ) (اِ.) گروه مردم که برای کاری فراهم آیند و بدان رضا دهند...
ل
معین
لته
(~.) (اِ.)۱- پالیز خربزه، هندوانه، خیار و غیره.۲- کشتزار.
ل
معین
لجن مال
(لَ جَ) (ص مف.)۱- آن که یا آن چه به لجن مالیه شده.۲- (کن.) بدنام شدن.
«
‹
21
22
23
24
25
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها