جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لزج
(لَ زِ) (ص.) لیز، چسبنده.
ل
معین
لش و لوش
(لَ شُ)(ص مر.) بی غیرت، بی عار.
ل
معین
لزاقت
(لِ قَ) (اِمص.) چسبندگی.
ل
معین
لش بازی
(لَ) (حامص.) (عا.) هرزگی، حرکاتِ جلف و سبک.
ل
معین
لری
(لُ) (حامص.)۱- منسوب به طایفة لُر.۲- سادگی، ساده دلی.
ل
معین
لش
(~.) (اِ.) لاشه، جیفه.
ل
معین
لرکش
(لُ. کُ) (ص فا.) قسمی کشمش پست دارای هستههای درشت و سخت.
ل
معین
لشکری
(~.) (ص نسب.) سپاهی، سرباز.
ل
معین
لسین
(لَ س) (ص.) زبان آور، فصیح.
ل
معین
لرک
(لُ) (اِ.)شیر ترش که به سبب جوشیدن غلیظ شده باشد.
«
‹
29
30
31
32
33
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها