جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
ل
معین
لیکن
(کِ) (ق.) اما، لکن.
ل
معین
لیکتور
(تُ) (اِ.) عنوان صاحب منصبی که پیشاپیش قاضیان و رجال عمدة روم قدیم حر...
ل
معین
لیک
(حر رب.) مخفف لیکن.
ل
معین
لیچار
(اِ.)۱ - (عا.)سخنان بیهوده وبی معنی.۲- مربا. ریچار، ریچال، لیچال نیز ...
ل
معین
لیچ افتادن
(اُ دَ) (مص ل.)۱- فاسد شدن، گندیدن.۲- آب آوردن و چرکین شدن زخم.
ل
معین
لیوه
(وَ یا وِ) (ص.)۱- فریبنده و چاپلوس.۲- لوس، بی مزه.۳- هرزه گو، هرزه گرد...
ل
معین
لایق
لایق. (ع ص ) درخورِ. سزا. سزاوار. شایان. شایسته ٔ. برازنده ٔ. زیبا. (...
«
‹
73
74
75
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها