جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نازک دل
(~. دِ) (ص مر.) زودرنج، حساس، رقیق القلب.
معین
ن
نازا
(ص فا.) سترون، عقیم، مادة هر حیوانی که آبستن نشود.
معین
ن
ناسالم
(لِ) (ص.)۱- دارای عیب.۲- بیمار.۳- مخالف بهداشت.
معین
ن
نازک خیال
(~.) (ص مر.)۱- آن که دارای تخیلی لطیف و دقیق است، نازک اندیش.۲- عارف....
معین
ن
ناز کشیدن
(کِ دَ) (مص ل.) ناز و کرشمة معشوق را تحمل کردن.
معین
ن
ناسازگار
(ص فا.)۱- ناموافق، مخالف.۲- بدرفتار، تندخو.
معین
ن
نازک بین
(~.) (ص فا.) باریک بین، دقیق.
معین
ن
ناز کردن
(کَ دَ)۱- (مص ل.) از روی عشوه و ناز خودداری کردن.۲- کرشمه آمدن.۳- به خ...
معین
ن
ناساز
(ص.)۱- مخالف، ضد.۲- خلاف اصول و قا عده، نامتناسب.۳- آشفته، بی سامان.
معین
ن
نازک اندیش
(~. اَ) (ص فا.) نک. نازک بین.
«
‹
10
11
12
13
14
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها