جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ن
نیزه
(نِ زِ) (اِ.) چوبی دراز و سخت که بر سر آن آهن نوک تیز نصب میکردند.
معین
ن
نیم تاج
(اِمر.) نوعی وسیلة زینتی شبیه تاج نیمه که بر سر عروس میگذارند.
معین
ن
نیشخند
(خَ) (اِمر.) زهرخند؛ خندهای که از روی خشم و عصبانیت کنند.
معین
ن
نیزار
(نِ) (اِمر.) جایی که در آن نی فراوان روییده باشد.
معین
ن
نیم کره
(کُ رَ یا رِ) (اِمر.) هر نیمة کرة زمین که به وسیلة خط استوا جدا شده.
معین
ن
نیم بند
(بَ) (ص مر.)۱- نه کاملاً مایع و نه کاملاً جامد.۲- ناقص.
معین
ن
نیشتر
(تَ) (اِ.) آلت نوک تیزی که با آن رگ میزدند.
معین
ن
نیز
۱ - کلمة ربط و عطف.۲- دیگر، بار دیگر.
معین
ن
نیم چرخ
(اِمر.) (عا.) برخاستن از روی زمین نه به کمال به نحوی که بدن خمیده نمای...
معین
ن
نیم بسمل
(بِ مِ) (ص مر.) نیم کشته، حیوانی که هنو ز جان داشته باشد.
«
‹
134
135
136
137
138
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها