جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
ه
هاشم
(ش ِ) (اِ.)۱- دوشندة شیر.۲- شکننده.۳- آن که نان در اشکنه خرد کند.۴-...
معین
ه
هار شدن
(شُ دَ) (مص ل.)۱- به بیماری هاری دچار شدن.۲- (عا.) (کن.) مغرور و سرمست...
معین
ه
هاسیدن
(دَ) (مص ل.) هراسیدن، بیم داشتن.
معین
ه
هار
(اِ.)۱- سگ گزنده که گرفتار بیماری هاری باشد.۲- جانور درنده. (مطلقاً)
معین
ه
هاینه
(نِ) (ق.) کلمة تأکید؛ مخففِ هرآینه.
معین
ه
هاونان
(وَ) (اِ.) یکی از هشت مقام روحانی دین زردشتی از این قرار: زئوتر، هاونن...
معین
ه
هالی
(اِ.) ستارة دنباله دار منظومة شمسی با مدار گردشی برابر ۷۶ سال.
معین
ه
هایم
(یِ) (ص فا.)شیفته، پریشان - حال، سرگشته.
معین
ه
هاون
(وَ) (اِ.) ظرفی آهنی یا سنگی که در آن چیزی را میکوبند یا میسایند.
معین
ه
هالکه
(لِ کِ) (اِ.)۱- مؤنث هالک.۲- نفس حریص بسیار آزمند.
«
‹
3
4
5
6
7
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها