جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
واقی
(اِفا.)۱- نگاه دارنده، حافظ.۲- حامی.
معین
و
وافر
(فِ) (اِفا.) فراوان، زیاد.
معین
و
واش
(اِ.) علف، گیاه.
معین
و
واقول
(قَ یا قُ) (اِ.) (عا.) انکار، دبه، نکول.
معین
و
وافد
(فِ) (اِفا.)۱- بر سویی آینده، آینده.۲- نزد کسی رونده. جِ (عربی) وفود،...
معین
و
واسپردن
(س پُ دَُ) (مص م.) رد کردن، تأدیه کردن.
معین
و
والسلام
(وَ سْ سَ) (ق.) همین و بس. (واژة نخست عبارت والسلام علیکم به معنی درو...
معین
و
واقلیدن
(قِ دَ) (مص ل.) (عا.) از کاری که با اشتیاق تمام پیش گرفتهاند صرفنظر ک...
معین
و
واعی
(اِفا.)۱- نگاهدارنده، حافظ.۲- شنونده، گوش دهنده.
معین
و
واسل
(س) (ص فا.) توسل جوینده.
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها