جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وام دار
(ص فا.) بدهکار.
معین
و
وام خواه
(خا) (ص فا.)۱- قرض گیرنده.۲- طلب کار.
معین
و
وام
(اِ.) قرض، دین.
معین
و
والیبال
(اِمر.) از ورزشهای دسته جمعی - با توپ و دست - که میان دو دستة شش ن...
معین
و
والی
(اِفا.) حاکم، فرمانروا. ج. ولاة.
معین
و
والگونه
(نَ یا نِ) (اِمر.) آلگونه ؛ سُرخاب.
معین
و
والک
(لَ) (اِ.) سیر جنگلی.
معین
و
وثاقت
(وَ قَ) (اِمص.)۱- استحکام، استواری.۲- موثقی، معتمدی.
معین
و
وایا
(ص.) بایا؛ بایسته، ضروری.
معین
و
واکمن
(مَ) (اِ.) نام تجاری دستگاهی کوچک و قابل حمل متشکل از یک پخش صوت و ی...
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها