جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وانگه
(گَ) (ق.) بعلاوه، وانگهی.
معین
و
وبا
(وَ) (اِ.) نوعی بیماری عفونی و همه گیر و مسری.
معین
و
واگذاشتن
(گُ تَ) (مص م.) نک. واگذاردن.
معین
و
واژ
(اِ.) نک. باژ؛ باج.
معین
و
وانگاه
(ق.)۱- و آن زمان.۲- به علاوه، وانگهی.
معین
و
وایه
(یِ) (اِ.)۱- بهره.۲- حاجت، مراد.
معین
و
واگذاردن
(گُ دَ) (مص م.)۱- تسلیم کردن، چیزی را در اختیار کسی قرار دادن.۲- ترک ک...
معین
و
واچیدن
(دَ) (مص م.) برچیدن، دوباره چیدن.
معین
و
وانمودن
(نَ یا نُ دَ) (مص م.) باز نمودن، نشان دادن.
معین
و
وثقی
(وُ ثْ قا) (ص تف.) مؤنث اَوْثق ؛ محکم تر.
«
‹
15
16
17
18
19
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها