جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وساوس
(وَ وِ) (اِ.) جِ وسوسه.
معین
و
وزغ
(وَ زَ) (اِ.) = وزق: قورباغه.
معین
و
ورپلغیدن
(وَ. پُ دَ) (مص ل.) (عا.) بیرون زدن، از جای خود بیرون آمدن.
معین
و
وسمه
(وَ مِ) (اِ.) گیاهی است با برگهایی شبیه برگ مورúد که پس از رسیدن سیا...
معین
و
وساطت
(وَ طَ) (اِمص.) میانجی - گری، شفاعت.
معین
و
وزش
(وَ زِ) (اِمص.) وزیدن، حرکت کردن باد، یا نسیم.
معین
و
ورپریده
(وَ. پَ دِ) (ص مف.) (عا.)۱- دچار مرگ ناگهانی شده.۲- نوعی نفرین که مادر...
معین
و
وسم
(وَ) ۱- (اِ.) داغ و نشان.۲- (مص م.) داغ کردن، نشان کردن.
معین
و
وساده
(وِ دَ یا دِ) (اِ.)۱- مخده، بالش.۲- بستر، خوابگاه.۳- مسند، اورنگ ؛ ج....
معین
و
وزرا
(وُ زَ) (اِ.) جِ وزیر.
«
‹
42
43
44
45
46
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها