جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وضیع
(وَ) (ص.) فرومایه، پست.
معین
و
وصمت
(وَ مَ) (اِ.)۱- ننگ، عار.۲- عیب، نقص.
معین
و
وغی
(وَ یا و) (اِ.) شور و غوغا.
معین
و
وعد
(وَ) ۱- (اِ.) نوید، مژده.۲- (اِمص.) نوید دهی.
معین
و
وضی
(وَ) (ص.) خوبروی.
معین
و
وصم
(وَ) (مص م.) عیب کردن چیزی را.
معین
و
وغست
(وَ غَ) (ص.) ظاهر، آشکارا.
معین
و
وعثاء
(وَ) (اِ.) زحمت سفر، مشقت مسافرت.
معین
و
وضوح
(وُ) (اِمص.) آشکاری، هویدایی.
معین
و
وصله چسباندن
(~. چَ دَ) ۱- (مص م.) پینه زدن.۲- (عا.) تهمت زدن.
«
‹
53
54
55
56
57
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها