جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وقوف
(وُ) (اِمص.)۱- ایستادگی، ایست.۲- آگاهی، بصیرت.
معین
و
وقت شناس
(~. ش) (ص فا.)۱- موقع شناس. مق وقت ناشناس.۲- عالم به علم ساعات و ف...
معین
و
وقوع
(وُ) ۱- (مص ل.) فرود آمدن، قرار گرفتن.۲- (اِمص.) بروز، ظهور.
معین
و
وقت بی وقت
(~ُ ~.) (ق مر.)۱- پیوسته، همیشه.۲- (عا.) گاه و بی گاه.
معین
و
وقور
(وَ) (ص.) آهسته و بردبار.
معین
و
وقت
(وَ) (اِ.)۱- مقداری از زمان که برای امری فرض شده، هنگام، زمان. ج. اوق...
معین
و
وقود
(وَ) (اِ.) آن چه بدان آتش افروزند از هیزم باریک و گیاه خشک، فروزینه، ...
معین
و
وقبه
(وَ بَ یا بِ) (اِ.)۱- مغاکی در کوه به اندازة یک قامت که آب در آن گرد ...
معین
و
وقفه
(وَ فِ یا فَ) (اِمص.)۱- توقف، ایست.۲- توقف در حرفی از کلمه.۳- فراغت، ...
معین
و
وقایه
(و ِ یَ) ۱- (مص م.) نگاهداری کردن. حفظ کسی از بدی و آفت.۲- (اِ.) روسر...
«
‹
54
55
56
57
58
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها