جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وقار
(وَ) (اِمص.) آهستگی، سنگینی، بزرگواری.
معین
و
ول شدن
(وِ. شُ دَ) (مص ل.)۱- رها شدن.۲- افتادن چیزی از دست.۳- سقوط کس یا چیزی...
معین
و
وقع
(وَ) ۱- (اِ.) قدر، منزلت.۲- (مص ل.) فرود آمدن.۳- (اِمص.) فرود، نزول.
معین
و
وقاد
(وَ قّ) (ص.)روشن خاطر، تیزهوش.
معین
و
ول دادن
(وِ. دَ) (مص م.)۱- رها کردن، آزاد کردن.۲- آزاد کردن کسی از زندان.
معین
و
وقص
(وَ) (اِ.) عیب، نقص.
معین
و
وقاحت
(وَ حَ) (اِمص.) بی شرمی، بی حیایی.
معین
و
ول خرج
(وِ. خَ) (ص مر.) (عا.) آن که پول خود را بیهوده خرج کند، مسرف.
معین
و
وقر
(وَ) (اِمص.)۱- سنگینی، گرانی.۲- وقار.
معین
و
وفیات
(وَ) (اِ.) جِ وفات.
«
‹
57
58
59
60
61
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها