جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وله
(وَ لَ) (اِمص.)۱- غمگینی.۲- حیرانی، سرگشتگی.
معین
و
ولات
(وُ) (اِ.) جِ. والی.
معین
و
وهابی
(~.) (اِ.) پیروان شیخ عبدالوهّاب، فرقهای مذهبی که احکام قرآن را بنابر...
معین
و
ولیعهد
(وَ عَ) (ص مر. اِمر.)۱- کسی که پادشاه او را به جانشینی خود معین کرده....
معین
و
ولنگار
(وِ لِ) (ص.) بی بند و بار، بی قید.
معین
و
ولاء
(وِ) (ق.)۱- پی در پی.۲- ترتیب، منوال.
معین
و
وهاب
(وَ هّ) (ص.)۱- بخشنده.۲- یکی از نامهای خدای تعالی.
معین
و
ولید
(وَ) (اِ.)۱- زاده، مولود.۲- کودک.۳- بنده.
معین
و
ولنگ و واز
(وِ لِ گُ) (ص مر.) (عا.)۱- گَل و گُشاد.۲- بی حساب و کتاب، بی بند و بار...
معین
و
وه
(وَ) (صت.) کلمهای است دال بر: الف - تعجب، شگفتی. ب - تحسین، آفرین.
«
‹
61
62
63
64
65
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها