جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
ویک
(وَ) (شب جم.) وای بر تو، کلمهای است که در هنگام ندبه و زاری گفته می...
معین
و
ویلان
(وِ) (ص.) سرگردان، آشفته.
معین
و
ویراستن
(تَ) (مص م.) پیراستن، آراستن.
معین
و
وی. سی. دی
V.C.D (اِ.)۱- نوعی دیسک فشرده که تصویر و صدا بر روی آن قابل ضبط و پخش...
معین
و
ویژگان
(ژَ) (اِ.) دوستان خاص، نزدیکان.
معین
و
ویلا
(اِ.) خانة ییلاقی، خانهای که معمولاً دارای باغ و باغچه باشد.
معین
و
ویراستار
(اِ.) آن که دست نوشتة نویسنده یا مترجم را تصحیح، پیراسته، تنظیم و برای...
معین
و
وی. اچ. اف
V.H.F (اِ.) فرکانسهای رادیویی بین ۳۰ و ۳۰۰ مگاهرتز.
معین
و
ویژه نامه
(~. مِ) (اِمر.) شمارهای از یک نشریة اد واری (ماهنامه یا هفته نامه) که...
معین
و
ویل
(وَ) (شب جم.) نک ویک.
«
‹
67
68
69
70
71
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها