جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
ویراستار
(اِ.) آن که دست نوشتة نویسنده یا مترجم را تصحیح، پیراسته، تنظیم و برای...
معین
و
وی. اچ. اف
V.H.F (اِ.) فرکانسهای رادیویی بین ۳۰ و ۳۰۰ مگاهرتز.
معین
و
ویژه نامه
(~. مِ) (اِمر.) شمارهای از یک نشریة اد واری (ماهنامه یا هفته نامه) که...
معین
و
ویل
(وَ) (شب جم.) نک ویک.
معین
و
ویرا
(ص.) یادگیرنده، آموزنده، کسی که حافظة خوب دارد.
معین
و
وی ستود
(سُ) = وی ستو. بی ستود. بی ستو: (ص.) منکر، کافر.
معین
و
ویژه
(ژِ) ۱- (ص.) خاص.۲- خالص، برگزیده.۳- (ق.) مخصوصاً، خصوصاً.
معین
و
ویفر
(وِ فِ) (اِ.) نوعی بیسکویت سبک و ترد.
معین
و
ویر گرفتن
(گِ رِ تَ) (مص ل.) (عا.) هوس شدید به چیزی کردن.
معین
و
وی
(وَ یا وِ) ضمیر منفصل سوم شخص مفرد: اوی، او.
«
‹
68
69
70
71
72
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها