جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
معین
و
وارسیدن
(رِ دَ) (مص م.)۱- مجدداً رسیدن.۲- وصول.۳- سرکشی کردن، تفتیش کردن.۴- اد...
معین
و
وارونه
(ن) (ص.)۱- واژگونه، سرنگون.۲- برعکس، ضد.
معین
و
وارسی
(رَ) (اِمص.) بازرسی، به دقت رسیدگی کردن.
معین
و
وارون
(ص.) سرنگون، واژگون.
معین
و
وارستگی
(رَ تِ) (حامص.)۱- رهایی، آزادگی.۲- فروتنی.
معین
و
وارو زدن
(زَ دَ) (مص ل.)۱- پُشتک زدن.۲- واکنش نشان دادن.
معین
و
وارسته
(رَ تِ) (ص مف.)۱- فروتن، خاضع.۲- رها شده.
معین
و
والاتبار
(تَ) (ص مر.) دارای اصل و نسب، نجیب زاده.
معین
و
وافی
(فِ) (اِفا.)۱- تمام، کامل.۲- وفا - کننده.
معین
و
واشر
(ش) (اِ.) حلقهای معمولاً از جنس لاستیک که برای آب بندی کردن بین دو ج...
«
‹
7
8
9
10
11
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها