جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پارس
( اِ.) نام قوم ایرانی و محل سکونت ایشان در جنوب ایران.
پ
معین
پارازیت
( اِ.)۱- حشو، زاید.۲- انگل، طفیلی.۳- اختلالی که در دریافت امواج رادیو...
پ
معین
پارگک
(رَ گَ) (اِمصغ.)۱- پارة خرد، سخت اندک.۲- کمی.
پ
معین
پاره دوز
(~.) (ص فا.)۱- پینه دوز.۲- تن - پرست.
پ
معین
پاردم ساییده
(~. دِ) (ص مر.)۱- آب زیرکاه، ناقلا.۲- بی شرم.
پ
معین
پارادوکس
(دُ) (اِ.) قضیهای که به ظاهر تناقض داشته باشد، باطل نما.
پ
معین
پارکینگ
(اِ.) محل توقف وسایل نقلیة موتوری، توقفگاه.
پ
معین
پاره دوختن
(~. تَ) (مص م.) وصله زدن، پینه کردن.
پ
معین
پاردم
(دُ) (اِمر.) چرمی که بر عقب زین یا پالان میدوزند و زیر دم اسب میاندا...
پ
معین
پاراج
(اِ.) آن چه میهمان را پیشکش آرند.
«
‹
8
9
10
11
12
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها