جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیشین
۱ - (ص نسب.) گذشته، قبلی.۲- کسی که در سالهای گذشته میزیسته. ج. پیشین...
پ
معین
پیشه ور
(~. وَ) (ص مر.) دارای پیشه، کسی که دارای کار و هنری است.
پ
معین
پیشانی
(اِ.)۱- جبین، جلوی سر بین ابرو و موی سر.۲- بخت، اقبال.
پ
معین
پیش نشین
(نِ) (ص فا.) کسی که در بالای مجلس نشیند.
پ
معین
پیل افکندن
(اَ کَ دَ) (مص م.)۱- کنایه از: عاجز کردن.۲- ترک غرور کردن.
پ
معین
پیشیار
(اِمر.)۱- شاش، ادرار.۲- شیشهای که ادرار بیمار در آن کنند و پیش طبیب ب...
پ
معین
پیشه
(ش ِ) (اِ.)۱- کار، حرفه.۲- عادت، خوی.
پ
معین
پیشان
(پِ) (اِ.)۱- پیشِپیش را گویند که از آن پیشتر چیزی نباشد، ازل.۲- لیاقت ...
پ
معین
پیش مرگ
(مَ) (ص مر.)۱- کسی که حاضر است پیش از مرگ عزیزش بمیرد، قربانی، فدا.۲- ...
پ
معین
پیل افکن
(اَ کَ) (ص فا.) کنایه از: مرد نیرومند و شجاع.
«
‹
140
141
142
143
144
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها