جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیمان کار
(~.) (ص.) کسی که انجام دادن کاری را در برابر گرفتن پول معینی به عهده م...
پ
معین
پیل پا
(اِمر.) قدح بزرگ شرابخوری.
پ
معین
پیوک
(اِ.) پیو، رشته.
پ
معین
پینکی
(~.) (اِمر.) (عا.) چُرت، خواب سبک.
پ
معین
پیمان نامه
(~. مِ) (اِمر.) تعهدنامه، عهدنامه. (فره).
پ
معین
پیوندی
(~.) (ص نسب.) گیاه یا درختی که بر اثر پیوند بوجود آمده باشد.
پ
معین
پینک
(نَ) (اِمصغ.) (عا.)۱- پیشانی خرد، پیشانی ناچیز. بخت، اقبال.
پ
معین
پیمان
(پَ یا پِ) (اِ.)۱- عهد، قرارداد.۲- شرط.
پ
معین
پیوندگاه
(~.) (اِمر.) جای به هم پیوستن دو استخوان. مفصل، بند.
پ
معین
پینووا
(اِ.) پینوبا، آش کشک، آش قره قروت.
«
‹
142
143
144
145
146
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها