جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیمانی
(پِ) (ص نسب.) کارمندی که استخدام رسمی نباشد؛ قراردادی.
پ
معین
پیلسته
(لَ تِ) (اِمر.)۱- استخوان فیل، عاج.۲- انگشت دست و ساعد که مانند عاج سف...
پ
معین
پیچ و تاب
(چُ) (اِمر.)۱- خم و شکن.۲- رنج و مشقت.
پ
معین
پیهودن
(پِ دَ) (مص ل.) = بیهودن: نیم - سوخته گشتن به وسیلة تابش آتش ؛ بیهودن...
پ
معین
پیمانه گسار
(~. گُ) (ص فا.) شراب خوار، باده نوش.
پ
معین
پیلتن
(تَ) (ص مر.) عظیم الجثه، زورمند.
پ
معین
پیچ
۱ - (اِمص.) خم هر چیز کج.۲- (اِ.) نوعی میخ.۳- در ترکیب به معنی پیچنده ...
پ
معین
پیه سوز
(~.) (اِمر.) نوعی چراغ با ظرف سفالی یا فلزی که در آن پیه یا روغن کرچک ...
پ
معین
پیمانه کش
(~. کِ) (ص فا.) شرابخوار، باده گسار.
پ
معین
پیلبان
(ص مر.) = فیلبان: آن که از پیل مراقبت کند، نگهبان فیل.
«
‹
142
143
144
145
146
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها