جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پیچ پیچ
(پِ پِ) (ص مر.)۱- رشک و حسد.۲- تشویش و اضطراب.
پ
معین
پیوره
(پِ رِ) (اِ.) بیماری لثه و دندان که بر اثر آن لثهها عفونی و متورم شد...
پ
معین
پیماینده
(پِ یَ دِ) (ص فا.)۱- وزن کننده.۲- نوشنده، آشامنده.
پ
معین
پیله ور
(~. وَ)(اِمر.)۱ - دست فروش، دوره گر د.۲- عطار، پزشک.
پ
معین
پیچ واپیچ
(ص مر.)۱- با پیچهای بسیار، دارای پیچ و خم.۲- خم اندر، شکن در شکن.
پ
معین
پیواز
(پِ) (اِ.) خفاش، شب پره.
پ
معین
پیمایش
(پِ یِ) (اِمص.)۱- پیمودن، طی کردن.۲- اندازه گیری، مساحت کردن.
پ
معین
پیله
(~.) (اِ.) (عا.) کینه، عداوت.
پ
معین
پیچ و خم
(~ُ خَ) (اِمر.)۱- چین و شکن، گردش و تاب.۲- دارای پیچ و تاب.
پ
معین
پیو
(اِ.) پارة گل خشک شده، کلوخ.
«
‹
143
144
145
146
147
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها