جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پاسنگ
(سَ) (اِمر.)۱- سنگ ترازو.۲- پایة ستون.
پ
معین
پاس
( اِ.)۱- عمل فرستادن یا روانه کردن چیزی به ویژه توپ به سوی بازیکن دیگ...
پ
معین
پاسفره
(سُ رِ) (اِمر.) ظرف خالی بر سر سفره برای جدا کشیدن طعام.
پ
معین
پازهری
(زَ) (ص نسب.) رنگ زردی که به سرخی زند.
پ
معین
پاسداری
(حامص.)۱- پاسبانی.۲- رعایت، احترام.
پ
معین
پاسدار
(اِفا.) نگهبان، مراقب، نگه داری کننده.
پ
معین
پالواسه
(س ِ) ( اِ.) غم، اندوه.
پ
معین
پالاپال
(اِمر.) هیاهو، آشفتگی.
پ
معین
پاغنده
(غُ دِ) (اِ.)۱- گلوله از هر چیزی مانند: پنبه...۲- پنبة زده شده و گلوله...
پ
معین
پاسیو
(یُ) (اِ.)۱- حیاط خلوت.۲- نورگیر.۳- بخشی از آپارتمان به صورت باغچه یا...
«
‹
14
15
16
17
18
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها