جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پابرهنه
(بِ رِ نِ) (ص مر.)۱- بی کفش.۲- تهیدست، بی چیز.
پ
معین
پادراز
(دِ) (اِمر.) نوعی مرغ ماهیخوار با پاهای دراز و منقار خمیده و پرهای سرخ...
پ
معین
پاتیل
(ص.) (عا.) سیاه مست.
پ
معین
پابرنجن
(بَ رَ جَ) (اِمر.) نک پاآورنجن.
پ
معین
پادام
(اِمر.)۱- دامی که از موی دم اسب برای گرفتن پرندگان درست میکنند.۲- پرن...
پ
معین
پاتک
(تَ) (اِ.) حملهای در پاسخ به حملة دشمن، ضد حمله.
پ
معین
پابرجایی
(بَ) (حامص.) ثبات، پایداری.
پ
معین
پادافراه
( اَ ) (اِمر.) نک بادافراه.
پ
معین
پاتولوژیست
(~.) (اِ. ص.) آسیب - شناس.
پ
معین
پابرجا
(بَ) (ص مر.)۱- ثابت و استوار.۲- دایم، همیشه.
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها