جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پاافزار
(اَ) (اِمر.) کفش ؛ پاپوش.
پ
معین
پاداشت
(اِمص.) نک پاداش.
پ
معین
پاتله
(تِ لِ) (اِ.) نک پاتیل.
پ
معین
پاافتادن
(اُ دَ) (مص ل.)۱- میسر شدن، دست دادن.۲- اتفاق خوب یا بدی پیش افتادن.
پ
معین
پاداش
(اِمص.)۱- جزا و کیفر، چه خوب چه بد.۲- مهر، کابین.
پ
معین
پاترس
(تَ) (اِمر.) ترساندن اطفال و زیردستان برای بازداشتن از کاری یا واداشتن...
پ
معین
پاآورنجن
(وَ رَ جَ) ( اِ.)حلقهای فلزی که زنان در مچ پای اندازند، خلخال.
پ
معین
پاد
( اِ.) = پات: تخت، سریر.
پ
معین
پاتختی
(تَ) (اِمر.) (عا.)۱- جشن روز بعد از عروسی.۲- میزی که بر آن در شب عروسی...
پ
معین
پا کوتاه
(ص مر.)۱- حیواناتی که پای کوتاه دارند.۲- ویژگی بعضی از گیاهان که کوتاه...
‹
1
2
3
4
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها