جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها
منو
پ
معین
پارو
( اِ.) = پاروب:۱- آلتی چوبی (مانند بیل) که با آن برف را از پشت بام یا ...
پ
معین
پارسا
(ص.)۱- پاک دامن، زاهد.۲- ایرانی.۳- عارف، دانشمند.
پ
معین
پارافین
( اِ.)جسمی است جامد و سفید که از سرد کردن ناگهانی روغنهای سنگین به د...
پ
معین
پادنگ
(دَ) (اِمر.)۱- دنگ برنج کوبی که با پا حرکت داده میشود.۲- نوعی ساعت که...
پ
معین
پارگین
( اِ.)۱- فاضلاب.۲- آشغال دانی.
پ
معین
پاره پاره کردن
(~. ~. کَ دَ) (مص م.)۱- از همه جا دریدن، پارچه پارچه کردن.۲- به قطعات ...
پ
معین
پارس ئیل
(اِ.) سال پلنگ، یکی از سالهای دوازده گانة ترکان.
پ
معین
پاراف
( اِ.) امضای اختصاری، امضاء (در اصطلاح سیاسی و بانکی معمول است)، پیش ...
پ
معین
پارگی
(رِ) (حامص.)۱- دریدگی، کهنگی.۲- جزئیت.۳- قحبگی.
پ
معین
پاره پاره
(~. ~.) (ص مر.)۱- از همه جا دریده، قطعه قطعه، تکه تکه.۲- (ق.) اندک اند...
«
‹
6
7
8
9
10
›
»
باز کردن سایدبار
فروشگاه
خانه
جستجو
لغت نامه
صفحه اصلی زردیس
پیشنهاد کلمه
همه کلمه ها